"قرآن خنثی" ؟ "سنت ایستا" ؟ ( ۱ ) ( "رساله عملیه" تمدن سازی و " توضیح المسائل" جامعه پردازی)
رحلت پیامبر اعظم ع و بزرگداشت دائره المعارف ۱۲ جلدی "الحیات" بمناسبت درگذشت استاد محمدرضا و حاج شیخ علی حکیمی _ مهر ۱۴۰۰
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت خواهران و برادران عزیز؛ و تسلیت به مناسبت رحلت نبی اکرم خاتم انبیاء(ص) شهادت امام حسنبنعلی و امام علیبنموسیالرضا(ع)؛ در این فرصت که خدمت رفقا هستیم میخواهم به یک زاویه نگاه کارآمد و مشروع، که هم به لحاظ روششناختی و هم به لحاظ تأمین فلسفه دین و فلسفه احکام با توجه به تصریحات قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) مطابقتر است اشاره کنیم. همچنین چون این ایام، دو نفر از مؤلفین محترم مجموعه قرآن و حدیث «الحیات» آقای محمدرضا حکیمی و آقای شیخ علی حکیمی (رحمتالله علیهما و رضوانالله علیهما) از دنیا رفتند تمرکزی روی این مجموعه الحیات بکنیم که در مورد آن اظهار نظرهای متعدد و متناقضی گاهی صورت گرفته است. بعضی گمان کردند که دوباره آیات و احادیث را برداشتند اینجا تجدید چاپ کردند در همین حد! چینش خاصی است که مثلاً نسبت آن با روش فقاهتی معلوم بشود یا یک کسانی با گرایشهای لیبرال و تفکر متمایل نظام اقتصادی ماتریالیستی غرب و نظام سرمایهداری و یا احیاناً با نگاههای غیر منظم، بدون نظم به آیات و روایات، این نوع چینش را مثلاً متهم به گرایش سوسیالیستی و چپ و از این قبیل کردند. به روایات پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) اشارهای بکنیم که از چه زاویهای باید نگریست تا مسئله از ابعاد مختلف دیده شده باشد. طبیعی است آن مقداری که به اظهار نظر افراد مربوط میشود به عنوان صاحبنظران دینی قابل نقد است مثل هر صاحبنظر دیگری. اما نقدهایی که غیر علمی و از زاویه نادرست مطرح شد باید حساب آنها را جدا کرد و مستقلاً پاسخ داد چون برخی با گرایش به اقتصاد لیبرال و سرمایهداری غرب، اساساً هر نوع عدالتخواهی را حمل بر چپروی و گرایشهای سوسیالیستی بلکه مارکسیستی و از این قبیل میکنند و کسانی هم که از آن طرف مسلمان هستند و در کار فقه و منابع کتاب و سنت به لحاظ ذهنی درگیر هستند اما ذهن نامنظمی دارند و ذهن بیمسئلهای دارند چون نه وقوف به مسائل و مشکلات اجتماعی دارند و نه اشراف به مکاتب مادی چپ و راست دارند که رقیب قرآن و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) هستند. ممکن است سالها در احادیث سروکار داشته باشند اما در آنها نظم و منظومه نبینند یعنی نظام سیاسی، نظام اقتصادی، نظام تعلیم و تربیت، نظام خانواده، نظام روابط بینالملل و از آن قبیل در آن نبینند. خب اینها گفتند و کسانی را امثال شهید محمدباقر صدر، شهید بهشتی، شهید مطهری و امثال اینها را متهم کردند که اینها نباید از چیزی به نام نظام فقهی و اسلامی در حوزه اقتصاد، سیاست، تعلیم و تربیت، روابط بینالملل و... بحث بکنند ما هرچه در آیات و احادیث نگاه کردیم نظام ندیدیم، یک مقدار آیات و احادیث پراکنده و فتواهایی هست مسئله به مسئله جلو میرویم و هرکسی هرچیزی را که راجح و صحیح دانست آن را برمیگیرد و میتواند به اسلام نسبت بدهد. اما این که اسلام یک مکتب است و یک منظومه منسجم است درون آن نباید تناقض باشد، اهم و مهم آن باید معلوم باشد ارزش و دانش، نسبت هدف و وسیله، اهم و مهم، روح و جسم اسلام، ارتباط احکام با اخلاق و با معارف، هستیشناسی، انسانشناسی، خداشناسی، ارتباط فقه با عرفان، ارتباط ابعاد و اجزا گوناگون تعالیم قرآن و سنت و آنچه که پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) در طول آن 250 سال گفتند و کردند و راهبردهایی که نشان دادند حتی سکوتهایی که تقریر و نوعی تأیید از آن میشد برداشت کرد و چه سکوتهایی را که نباید چنین برداشت کرد یعنی حتی سکوت پیامبر(ص) و امام حسن(ع) و حضرت رضا(ع)، اینها در نظام اصولی و فقهی شیعه معنادار دانسته میشود و هیچ گفتار و رفتار بیمعنا و متناقضی در آن دیده نمیشود. خب حالا کسانی در ذهنشان، چون ذهن خودشان منظم نیست و عقل منظمی ندارند و با نقل بدون عقل درگیر میشوند چه به عنوان موافق و چه مخالف، اصل وجود و معنای نظام اقتصادی، سیاسی و... را در آموزههای پیامبر اکرم(ص) و در قرآن کریم و پیام خدای متعال نمیفهمند و لذا انکار میکنند. یک عده را هم عرض کردم گرایشات ضد عدالت و طرفداری از توسعه با تعریف نظام سرمایهداری و لیبرالیزم اقتصادی و یک جامعه فاسد اشرافی هستند و هر نوع شعار عدالت و عدالتخواهی را متهم میکنند که اینها مارکسیزم است کمونیسم و چپروی است. خب آنهایی که در دهه 50 و 60 اجمالاً حضور داشتند یا مطالعاتی دارند میدانند که تقریباً همه رهبر و رهبران انقلاب به این اتهام متهم شدند. از طرف چپها و کمونیستها اینها متهم میشدند که اینها جناح راست و طرفدار سرمایهداری هستند چون مبانی کمونیزم و سوسیالیزم مارکسیستی را قبول نداشتند. از طرف جناحهای راست لیبرال مذهبی و غیر مذهبی هم همیشه طرفداران غرب و ارتباط با غرب، غربگران و غربزدهها همیشه اینها متهم میشدند که اینها چپاند و کمونیست هستند. من یادم هست که مهندس بازرگان وقتی که استعفا داد و میگفت با آمریکا همراهی کنیم و هماهنگ باشیم در آن بحث انقلاب در دو حرکت، حتی امام(ره) را متهم کرد که امام تحت تأثیر گرایشات کمونیستی و مارکسیستی قرار گرفته و شعارهایی از قبیل عدالت و صدور انقلاب و نابودی استکبار و تحت مارکسیستهاست. شهید مطهری به خاطر بعضی از نظریات فقهیاش یک چنین اتهامی به او زده شد با این که شهید مطهری قهرمان مبارزه با ماتریالیست و مارکسیست در ایران بود ولی در عین حال به خاطر این که نظام لیبرال سرمایهداری را هم برخلاف اقتصاد مورد نظر پیامبر اکرم(ص) قرآن و سنت میدانست و نقد میکرد متهم کردند که این مطهری در عرصه مباحث اقتصادی گرایشات چپ و سوسیالیستی دارد و بعد هم روی نکاتی هم انگشت گذاشتند که انشاءالله در فرصت دیگری اگر عمری بود به آنها اشاره خواهم کرد مثل این که مثلاً مالکیت ماشین که محصول عقل و علم جمعی است آیا به مالکیت درمیآید یا نمیآید؟ تعابیر مختلفی که سوسیالیزم معانی گوناگونی دارد و بعضی از معانی را شهید مطهری میگفت سوسیالیزم همانی میشود که ماتریالیستها مطرح کردند و طبق بعضی از تعاریف ایشان حتی تصریح میکند که سوسیالیزم آرمانی که مارکسیستها میگفتند سوسیالیزم تخیلی و غیر علمی است آن به موازین اقتصاد اسلامی نزدیک است اگر مراد از سوسیالیزم الف است، عدالت اجتماعی و مبارزه با شکافهای طبقاتی، مبارزه با حاکمیت اشراف، ملأ و مترفین بر جامعه، مبارزه با ظلم اقتصادی و توجیهگران آن باشد اقتصاد اسلامی هم تأیید میکند. اما اگر مراد از سوسیالیزم نگاه مادی و ماتریالیستی است و سلب هر نوع مالکیت فردی و انکار هر نوع فردیت در انسانهاست خب این با نگاه اسلامی سازگار نیست. شهید بهشتی هم به این قضایا متهم میشد با این که آقای بهشتی هم مکرراً درباره مارکسیستها وقتی در آلمان و اروپا بود و هم در ایران بود ایستاد و به یک معنا جریانهای چپ و چپزده ایشان را ترور کردند و به شهادت رساندند چنان که شهید مطهری را هم همینها زدند. ولی شهید بهشتی هم به خاطر دیدگاههایش مثل بند ج، راجع به مسئله مالکیت و بخصوص مالکیت تعاونی در نگاه او به مسئله بانک و بانکداری و از این قبیل. شهید مطهری را هم متهم کردند که ایشان گرایشات سوسیالیستی و کمونیستی در فقه داشته است. این در حالی است که کمونیستها هم بهشتی و هم مطهری را متهم میکردند که اینها نظریهپردازان اسلامی سرمایهداریاند و هر دویشان را هم همانها ترور کردند یا راجع به شهید محمدباقر صدر، خب کسی که آمد «اقتصادنا» نوشته، «فلسفتُنا» نوشته و عمده آن هم در برابر جریان چپ و مارکسیزم و کمونیستها بود و در عین حال نظام سرمایهداری را کاملاً نقد میکند و از یک اقتصاد نه چپ، نه راست حرف میزند او را هم متهم کردند که شهید صدر هم چپزده بوده و اقتصادنای او پیش از آن که اسلامی و فقهی باشد مثلاً سوسیالیستی و از این قبیل بوده است. میخواهم عرض کنم اتهامات اینها سابقه دارد که هر کس از عدالت حرف بزند متهم شود به این که اینها گرایشات چپ وسوسیالیستی و از این قبیل دارند. بنابراین راجع به «الحیات» این حرفها را زدند اینها تازگی ندارد! اینها فقط در 4 جلد اقتصادی راجع به قرآن و روایات پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) بیش از هزار و صد عنوان آیات و احادیث ناظر به مباحث اقتصادی و فقه اقتصادی و ناظر به علم اقتصاد آنجا ذکر شده، طبقهبندی و دستهبندی شده است و یک جور توضیح المسائل اجتماعی و بنیانگذاری یک فقه حکومتی، نظام اقتصادی اسلام را تعریف کرده بود که بسیاری از آن آیات و روایات غیر قابل جمع با تفکر سرمایهداری و لیبرالیزم غرب است و همینطور غیر قابل جمع با نظام چپزده افراطی و سوسیالیزم مارکسیستی و ماتریالیستی است آن وقت هزار و چندصد عنوان از آیات و روایات اقتصادی را جمع کردند و باز متهم شدند به این که اینها آیات و روایات کمونیستی است و از این قبیل. خب اینها را روشن است که اینها چه وجهی از علمیت دارند. امام(ره) حتی در چند نوبت هم در وصیتنامهشان اشاره به اقتصاد اسلامی کردند که به چه معناست که هم ضد سرمایهداری و هم ضد مارکسیستی است و در عین حال کاملاً عدالتخواهانه است و هم در بیانیهها و سخنانی که آن یکی دو سال عمر شریفشان که جمعبندی کل نظام فکری امام(ره) بعد از تجربه ده سال حکومتشان بود. تعبیر خیلی صریحی دارد. مثلاً در آن پیام حج و قعطنامه است که ایشان تعبیر میکند که جامعة اسلامی یک امّت همیشه مبارز است و مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست. آنجا امام(ره) تصریح میکند که رفاه آری اما رفاه پرستی و رفاه محوی اساساً جزو اهداف یک جامعه دینی و الهی نیست. محور اصلی، هدایت و رشد است که البته بدون رفاه نمیشود رفاه لازم است. اما هدف یک جامعه ایمانی، صرفاً رفاهطلبی و مسابقه رفاه طلبی با جوامع و نظامهای مادی نیست و مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست. امام(ره) میگفت آنهایی که تصور میکنند این که ما میگوییم – یعنی امام(ره) تصریح میکند – این که ما میگوییم مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان میشود، در عین حال ما دنبال مناسبات سرمایهداری و رفاهطلبی باشیم اینها با هم منافات ندارد اینها اصلاً الفبای مبارزه را نمیفهمند! این عین تعبیر امام است. مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایهداری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانهاند! آنهایی هم که تصور میکنند سرمایهداران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندر متنبّه میشوند و به مبارزان راه آزادی میپیوندند یا به آنان کمک میکنند آب در هاونگ میکوبند. خب اینها آخرین دیدگاههای امام است. دیدگاههایی است که چند ماه قبل از رحلتشان به عنوان جمعبندی مباحثشان، تقریباً یک سال قبل از رحلتشان میفرماید. شاید هم کمتر از یک سال. میفرماید هدف ما مشارکت در آزادی و استقلال مستضعفین و محرومین جهان است این یک هدف اسلامی قطعی است این با سرمایهداری و رفاهطلبی مطلقا قابل جمع نیست و کاملاً منافات دارد یعنی سرمایهداری و رفاه پرستی هدف ما انقلاب ما و این سیستم نیست. سرمایه بله، رفاه بله، اما سرمایهمحوری و رفاه پرستی نه. و میگوید هرکس فکر کند میشود این مشخصهها و مؤلفههای غربی و لیبرال و سرمایهداری را با مفاهیم انقلاب و جمهوری اسلامی جمع بکند این با الفبای این مسائل بیگانه است و اینها اهل مبارزه نیستند اینها اهل سازش و تسلیم هستند اینها میخواهند فساد را توجیه و عادیسازی و تئوریزه بکنند و میگوید که فکر نکنید که سرمایهداران و مرفهان بیدرد چه داخل و چه در سطح جهان اصلاً اینها با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند اینها مشکل نظری ندارند بحث این نیست که وجدانشان را بیدار کنید اینها کاملاً آگاهانه دارند عمل میکنند و با نصیحت نمیشود جلوی اینها را گرفت این آب در هاونگ کوبیدن است مطلقا توقع کمک از این تیپها نداشته باشید از این تیپهایی که تفکر سرمایهداری بر آن حاکم است و مرفهان بیدرد هستند اصالت خوشی و اصالت لذت... امام(ره) کاملاً تصریح میکند که ما یک دو قطبی داریم که غیر قابل جمع هستند. میگوید بحث مبارزه و رفاه و سرمایه بحث قیام و راحتطلبی، بحث دنیاخواهی و آخرتجویی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند یعنی کاملاً دوقطبی غیر قابل جمع است و بین اینها تناقض است. بنابراین اگر کسانی به نام توسعه با ادبیات آکادمیک یا با ادبیات فقهی بخواهند اصالت رفاه و اصالت سرمایه را هدف بگیرند «مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَةَ» (آل عمران/ 152)؛ که قرآن صریح میفرماید یا اصالت را به دنیا میدهید یا به آخرت که این دوتا با هم نمیشود. میگوید مثل این است که شما بگویید ما میخواهیم قیام کنیم اما راحتطلب هم باشیم. قیام و راحتطلبی قابل جمع نیست مبارزه با رفاهپرستی و سرمایهمحوری قابل جمع نیست هرگز با هم جمع نمیشوند بعد هم میگوید توقعی که تا آخر راه بشود از ما نداشته باشید تنها آنهایی تا آخر خط باما هستند که درد فقر و استضعاف را چشیده باشند اینهایی که در رفاه حرف میزنند از اصلاحات اجتماعی و تدبیر امور و دولت مدنی یا شرعی و از این قبیل، میگوید اینها نفسشان از جای گرم بیرون میآید و اساساً نمیتوانند و نمیخواهند کاری بکنند خودشان راحتند و به بقیه مسائل هم کاملاً از سر بیدردی و شکمسیری اظهار نظر میکنند حالا بعضیها بگویند این موضعگیری امام(ره) یک موضعگیری طبقاتی است و خود این چپزدگی است! و کسانی گفتند و بعید هم نیست که بگویند. میگوید تنها کسانی که تا آخر کنار ما هستند که درد فقر و محرومیت را چشیدهاند. فقرا و متدینین بیبضاعت و طبقات پایین. آنها گردانندگان و برپاکنندگان واقعی انقلابها هستند. خب این حرفها کمونیستی است؟ این حرفهای امام(ره) از سر نگاه چپ زده است؟ در صحبتهای دیگرشان میفرمایند تمام تلاشمان را باید بکنیم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم. این دفاع از مستضعفین خط قرمز ماست. فقه ما و قانونگذاری در مجلس ما و اجرا در دولت ما و دادگاههای ما باید باشد. امام میگوید این خط اصولی ما دفاع از مستضعفین است.
حالا این قسمتی که میخواهم بیشتر توجه دوستان را به آن جلب کنم این است. میگوید که مسئولین نظام ایران انقلابی باید بدانند که عدهای از خدا بیخبر برای از بین بردن انقلاب هر کسی را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را کمونیست و التقاطی میخوانند. امام(ره) میگوید مسئولین نظام توجه داشته باشید نگذارید شما را با این مهر چپ زده و افراطیها شما را بترسانند و هرکس از عدالت حرف میزند بگویند اینها کمونیست هستند، اینها التقاطیاند، اینها چپزده هستند. میگوید مراقب باشید این را امامی میگوید که در برابر جریان التقاط و در برابر جریانهای کمونیستی و مادی محکم ایستاد و هزینه پرداخت. امامی میگوید که هر حتی گروههای التقاطی مذهبی مارکسیستی را که خیلی از بزرگان انقلاب را حتی قبل از انقلاب توانستند موقتاً بازی بدهند و رفتند نجف چندین جلسه با امام صحبت کردند و مدام هم ظاهراً قرآن و نهجالبلاغه خواندند و امام هم همانجا فرمود اینها التقاطیاند و گرایش مارکسیستی دارند و من از اینها حمایت نمیکنم و بعد هم تبدیل شدند به مجاهدین و منافقین. اتفاقاً همان دو نفری که در نجف رفته بودند و 7- 8 جلسه با امام گذاشته بودند چون هر دویشان یک مقدار زمینههای طلبگی داشتند یکی حسین روحانی بود و یکی هم تراب حقشناس. اتفاقاً هر دوتا اینها بعداً جزو اولین و لیدرهای جریان ارتداد و مارکسیستی داخل منافقین شدند و بعداً هم گروه پیکار را درست کردند و هر دویشان هم مردند و نیستند. خب امام اینقدر سر مسئله التقاط حساس بود. همین امام دارد میگوید که مراقب باشید مسئولین نظام ایران انقلابی، نظام انقلابی نه غیر انقلابی، میگوید مسئولین تا آخر باید بدانند عدهای از خدا بیخبر، اینهایی که هر نوع عدالتخواهی را به کمونیستی و چپزدگی و التقاطی متهم میکنند اینها آدمهای از خدا بیخبری هستند. میگوید برای این که انقلاب را از بین ببرند، اینها میخواهند انقلاب از بین برود یعنی اگر شعار عدالت و عدالتخواهی را از ترس این که به چپزدگی و مارکیسزم متهم بشوی، کنار گذاشتی؛ آن وقت انقلاب از بین میرود و انقلاب و نظامی نمیماند و مردم در صحنه نمیمانند. چون نه گفتن به عدالت یعنی آری گفتن به تبعیض، به فساد و غارت. این که دیگر چه ربطی به نظام و انقلاب و نظام انقلابی و شرع دارد؟ میگوید یک عده از خدا بیخبر برای این که انقلاب را از بین ببرند هرکسی که میخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند، کار فرهنگی، کار مدیریتی، کار جهادی و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را کمونیست و التقاطی میخوانند یعنی مارک میزنند اینها کمونیستاند! این حرفها سوسیالیستی است! اینهایی که آیات و روایات عدالتخواهانه را به عنوان معیار عدالت مطرح میکنند اینها کمونیست و چپزده هستند. حالا شما بیا هزاران آیه و حدیث بیاور. این آیات و احادیث که مربوط به چندصد هزار قبل است کجا مارکس و لنین و مائو آن موقع بودند؟ اینها قرنها بعد آمدند. این آیات و روایات قرنها قبل از اینها گفته شده و آیات و روایات معنی واضحی دارد. پیامبر اکرم(ص) راجع به مسئله اشراف و مترفین و سرمایهپرستان و سرمایهداری افراطی چقدر صریح صحبت کردند و قرآن کریم چه مواضع قاطعی دارد. خب حالا اینجا میگوید ما هزار و صد عنوان و هزار و دویست عنوان فقط در 4 جلد اقتصادی الحیات آوردیم تماماً فقط آیات قرآن و روایات پیامبر اکرم(ص) و روایات اهل بیت(ع) امام حسن(ع) امام رضا(ع) و سایرین است، باز این هم متهم بشود که اینها کمونیستی و التقاطی است. امام(ره) میگوید از این اتهامات نباید ترسید نترسید که به شما برچسب چپ زدگی بزنند. باید خدا را در نظر داشت و تمام تلاش و همّ خود را جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید. میگوید اینهایی که تا شما صحبت از عدالت میکنید شما را متهم میکنند که آقا اینها التقاطیاند و چپزده هستند ولو استدلال فقهی میآوری، آیه و حدیث میآوری جالب است امام میگوید اینها از خدا بیخبرند باز یک جای دیگر این تعبیر را دارد که میفرماید اینها عوامل نفوذی آمریکا و دشمن هستند. میگوید آمریکا و استکبار در همه زمینهها افرادی را برای شکست انقلاب اسلامی در آستین دارند در حوزهها و دانشگاهها مقدسنماها را که خطر آنها را بارها و بارها گوشزد کردهاند، میگوید یک عده با ادبیات مقدسمآبی و دفاع از مذهب و دین، چه در قالب روشنفکران سکولار که شما دیدید در این دورهها از اسلام، از عرفان، از مولوی، از نهجالبلاغه، خطبه متقین، به عنوان مقدمه و فریب افکار عمومی گفتند و بعد هم پشت صحنه گفتند اصلاً قرآنی و کلامی خدا نیست پیامبر، پیامبر نیست و از این قبیل. آن کسانی که در دهه هفتاد، چند نفر به عنوان نواندیش دینی و روشنفکر دینی حرف میزدند تقریباً همهشان که اکثرشان از کشور بیرون رفتند حالا آنهایی که هستند و رفتند، تقریباً همهشان بعد از 30 سال نوشتند و تصریح کردند که اصلاً نه قرآن را قبول دارند نه نبوت را قبول دارند نه معاد و بهشت و جهنم را قبول دارند نه فرشتگان را قبول دارند نه عصمت و اهل بیت را قبول دارند حالا آنها به عنوان این که این ادبیات امام و این گفتمانی که از شهید محمدباقر صدر و شهید بهشتی و شهید مطهری گفتند و «الحیات» مرحوم حکیمی اینها را ترویج کردند و منتشر میکردند اینها ایدئولوژی است نه مذهب. مذهب و دین چه کار به دنیای مردم دارد؟ این همان چیزی است که انقلاب علیه این تفکر بپا شد. این همان دیدگاهی است که شاه و سلطنت پهلوی میگفت. انگلیسیها، صهیونیستها، آمریکاییها، فراماسونیها، 200 سال است دارند اینها را میگویند بعدش هم همه حرفهای آنان را ترجمه کردند دیدگاههایی که در الهیات لیبرال پروتستان گفته شده بود ترجمه کردند و بدون رفرنس به عنوان نواندیشی و ابداع و تئوریسازی و نظریهپردازی همینها را قالب کردند یک عدهای را هم بازی دادند. یک عدهای این تیپها هستند امام(ره) میگوید که از این اتهامات نترسید و با تمام قدرت بروید برای رضای خدا و کمک به فقرا عمل کنید، کمک مدیریتی، کمک فرهنگی، کمک اقتصادی، از هیچ تهمتی نترسید و بعد میگوید آمریکا و استکبار در تمام زمینهها افرادی را برای شکست انقلاب اسلامی در آستین دارند و در حوزهها و دانشگاهها در آبنمک خواباندند. هم حوزه و هم دانشگاه. ما در حوزه کسانی داریم که با قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) کاملاً گزینشی برخورد میکنند. اکثر این آیات و روایات را تعطیل کردند یا فقط در حد منبر است یا میگویند امام زمان که بیاید که اینها معلوم میشود و اصلاً قرآن و سنت را نسخ کردند و فقط به بخشی از احکام خداوند، احکام عبادی و فردی خیلی محدود پرداختند. بخش اعظم اسلام، قرآن و سنت پیامبر و اهل بیت را و سیره عملی اهل بیت را حذف کردند. آقا امام حسن(ع) که حکومت تشکیل میدهند و بعد این حکومت براندازی میشود و بعد ترور میشوند و شهید میشوند 20 بار مسموم میشوند، حضرت رضا(ع) که با جنبشهای علوی عدالتخواه را در پشت صحبنه دارند رهبری میکنند بعد حکومت در برابر ایشان، دستگاه خلافت مجبور میشود نرمش نشان بدهد و اینها را توی دستگاه بیاورد و ایشان میآیند ولی بیش از دو سال تحمل نمیکنند و اعلام میکنند که امام رضا(ع) در این دو سال به سیستم ضربه زد و ضربه نخورد و به آنها مشروعیت نداد اما از قدرت آنها علیه خودشان استفاده کرد. بعد از دو سال هم مأمون امام رضا(ع) را شهید میکند، از خودشان سؤال نمیکنند که این اهل بیت(ع) نگاهشان به مسئله سیاست و حاکمیت چیست؟ اگر امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) فقط بحث عبادات فردی و طهارت و نجاست و موعظه اخلاقی عام کرده بودند موعظههای صوفیانه یا فتواهای فقیهانی که دربار بنیامیه و بنیعباس این تیپها را میپسندند و خودشان هم اینها را ترویج میکردند خب اگر اینطوری بود چرا امام حسن(ع) و امام حسن(ع) را باید مسموم کنند و شهید کنند، چرا هر دو بزرگوار را ترور کردند؟ چرا علیه پیامبر اکرم(ص) 80 تا بیش از این جنگ راه انداختند؟ چرا ایشان حکومت تشکیل میدهد خب اینها را دقت کنید. امام(ره) میگوید اینها هم روشنفکر در آستین دارند و هم آخوند در حوزهها و دانشگاهها برای شکست انقلاب اسلامی در آبنمک خواباندند، یک عده هردویشان هم یک عده مقدسنمایی میکنند آن مقدسنمایی آخوندی و حوزوی میکند که آقا فقه، اسلام، شریعت را به دنیا آلوده نکنید، حرفهای کمونیستی نزنید، آن تیپهایی هم که در دانشگاه هستند آنها هم یک جور دیگر مقدسنمایی که آقا دین فقط عرفان است! مسائل شخصی است! معنویت است! سلیقهای و ذوقی این حرفهاست! دین را خراب و آلوده نکنید! این هم یک جور مقدسنمایی روشنفکری است! امام(ره) تصریح میکند که آمریکا و استکبار یک عدهای را در حوزه و دانشگاه، مقدس نماهایی را آماده کردند و در آستین دارند و من بارها و بارها خطر این تیپها را چه به اسم روشنفکر و چه به اسم آخوند، و فقیه گوشزد کردم اینها با تزویرشان از درون محتوای انقلاب اسلامی را نابود میکنند. اینها با قیافههای حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بیدین معرفی میکنند. باید از شرّ اینها به خدا پناه ببریم. هم آن تیپها میگویند که اصلاً انقلاب اسلامی و امام به ضرر دین بود! دین را از قداست و معنویت انداخت و مادیاش کرد! ایدئولوژیکش کرد و هم این تیپها میگویند دین و روحانیت کارهای نبود و لذا اجمالاً احترامشان را نگه میداشتند دشمنی نمیکردند! حالا احکام خدا اجرا نشد که نشد مهم نیست ما محترم باشیم و احترامی هم نداشتند. مگر در همین قرن قبل، عوامل او نیامدند که روحانیت را خلع لباس کردند و زنان و ناموس مردم را کشف حجاب کردند و عزای امام حسین(ع) را ممنوع اعلام کردند. یعنی اگر مذهب به سیاست کاری نداشته باشد اما سیاست به مذهب کار دارد و سراغش میآید. پس دو نوع مقدسنمایی است که امام میگوید مراقب باشید و از شرّ اینها به خدا پناه ببریم و کسانی هم از آن طرف میآیند علیه اسلام و علیه روحانیت بحث میکنند بدون تفکیک بین علمای صالح و آخوندهای درباری و عالم نمایان فاسد. حالا این نکته را خواستم عرض کنم که این که کسانی 12 جلد «الحیات» را، این آیات و احادیثی که انگار مبنای فقه حکومتی است و به این عنوان سازماندهی شده و همینطور بحث بخصوص آن جلد 3 تا 6, 4 جلد بطور خاص آیات و روایات پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) در مورد مباحث اقتصادی است. اینها را برای این که نگذارند در جهت نظامسازی مورد رجوع حوزه و دانشگاه قرار بگیرد و دین را از صحنه حذف بکنند با این تعابیر که اینها بر اساس نگاههای چپ و چپزده و التقاطی و مارکسیستی سازماندهی و تألیف شده این برچسبها را میزنند عرض کردم هر نویسندهای در هر کتابی کاملاً قابل نقد است اما کتابی که سراسر آیات و احادیث است. کسی قرآن و پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) و امام حسن(ع) و امام رضا(ع) را، اگر کسی مبانی و سخنان آنها را قبول ندارد خب این که اساساً شیعه و مسلمان نیست و صریح باید بگوید. نه این که ما مسلمان و شیعهایم و داریم نواندیشی میکنیم، نگران قداست اسلام هستیم! البته ما کسانی را قبل از انقلاب داشتیم تا دهه 60 تا وقتی که شوروی کمونیست سقوط کرد، اینها همیشه نسبت به کمونیستها یک احساس عقبافتادگی و شرمندگی میکردند که مثلاً ببخشید ما مذهبی هستیم یا ما یک جوری مذهب راویراستاری و گزینش میکنیم که با اصول و محکمات مارکسیزم و سوسیالیزم مادی جور در بیاید! ما این تیپها را داشتیم، خیلیها هم گرفتارش بودند. اتفاقاً خیلی از کسانی که الآن از موضع سرمایهداری و لیبرال دفاع میکنند و این نوع مباحث را متهم میکنند به چپزدگی و گرایشات التقاطی و مارکسیستی، خیلیهایشان در دهههای 50 و 60 مارکسیزم زده و التقاطی بودند و بعضیهایشان اصلاً مارکسیزم بودند حالا بعد از سقوط کمونیزم شوروی توی آن دنده افتادند و حالا درست عکس مطلب گفته میشود.
خب حالا ببینید پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع)، حضرت امام مجتبی(ع) و امام علیبنموسی الرضا(ع) اینها برای چه آمدند؟ فلسفه دین چیست؟ هدف اصلی دین هدایت بشر است، هدایت اسلامی است. یک بخشی از این هدایت، هدایت فردی است، تربیت فردی و شخصی است، تربیت انسان بماهو انسان است ولی چون این انسان در جامعه دارد زندگی میکند و اقتضائات و نیازهای اجتماعی و طبیعی دارد یک بُعد هدایت هم سیاست است. سیاست به معنای عام. چون معنی خود کلمه سیاست را که میدانید یعنی تأدیب و تربیت. بنابراین تربیت و سیاست را نباید و نمیشود از هم تفکیک کرد. در روایات پیامبر اکرم(ص) و در قرآن کریم، در احادیث پیامبر اکرم(ص)، در سیره امام حسن(ع) و امام رضا(ع) هر دو ناظر به انسانپردازی است که از ساختن فرد شروع میشود و ساختن جامعه، این دوتا به هم مربوط هستند و متداخل هستند و باز از ساختن جامعه، برای ساختن فرد. یعنی یک نسبت متقابل دو طرفه بین تربیت فرد، سیاست فرد که تربیت است و تربیت جمع که سیاست است و اینها دو روی یک سکه هستند و دو واقعیت غیر قابل تفکیک و کاملاً توأمان هستند. این یک نکته اصلی و پیشفرض که کاملاً در قرآن و روایات و سنت پیامبر اکرم قابل اثبات است. سیاست یعنی مدیریت جامع اجتماعی که همه بُعدها را میگیرد این سیاست که میگوییم در عرض اقتصاد و قضاوت و فرهنگ نیست بلکه شامل همه اینهاست چون به مفهوم تدبیر و امور است یعنی شامل اقتصاد و سیاست و قضاوت و اداره جامعه، فرهنگ عمومی، آموزش، و امنیت، بُعد دفاعی و همه اینها مشمول سیاست و مرتبط با هدایت است.
خب قرآن و حدیث، سنت پیامبر و اهل بیت پیامبر، اینها اولاً دو رکن هستند و از هم قابل تفکیک نیستند، رجوع به قرآن بدون رجوع به حدیث و رجوع به حدیث بدون رجوع به قرآن مورد توصیه به هیچ وجه نبوده و پیامبر اکرم(ص) با تأکید و تصریح در برابر این تفکیک و جداسازی قرآن و سنت از همدیگر ایستادند و موضع گرفتند و فرمودند اینها تا ابد «لنْ یَفْتّرِقا، حَتَّى یَرِدَا علىّ الحوضَ» تا قیام قیامت این دوتا نباید از هم تفکیک بشوند و البته رجوع به قرآن و بطون و لایههای قرآن در عین حفظ اعتبار ظاهر حجّت قرآن، بدون تفسیر به رأی، تفسیری که با تکذیب تفاوت دارد. تأویل و تکذیب دو چیز هستند به اسم تأویل قرآن حق نداریم تکذیب کنیم نمیتوانیم بگوییم ما قرآن را یک جوری تفسیر کردیم که از ته آن انکار توحید و معاد و نبوت و رسالت بیرون آمد. تحریف اینها شد. در مورد حدیث هم, دقت در سند احادیث حتماً باید بشود، در نسبت احادیث با هم و با قرآن کریم، و بدون عقل سراغ نه قرآن نه حدیث نباید رفت، با رعایت همه این ضوابط مسلمانی یعنی رجوع به قرآن و حدیث برای فهم این که چه باید کرد و چه نباید کرد؟ آن وقت در این ذیل، سؤالاتی مطرح میشود این که باید هم فقیه و هم اقتصاددان و هم مدیران، همه متخصصین به این سؤالات جواب بدهند آیا اسلامشناسی شما، فقه تو، نظامسازی اقتصادی شما، سرمایه اندوزی افراطی و بیقیدی بودن مالکیت که از هر راهی و هر مقداری و هر شرایطی، آیا این را میپذیرد یا نه؟ آیا این فقیه ما، اقتصاد ما، مدیریت ما، تجمّلپرستی، عشرتطلبی، ریخت و پاش نعمتها، اسراف و تبذیر، و لاابالیگری در مصرف، آنچه که قرآن کریم از آن تعبیر به اتراف و اسراف میکند که این نعمات خدای متعال تضییع بشود و امکاناتی که خداوند خلق کرده «خلقنا لکم» برای همه خلق کرده نه برای یک اقلیت خاص مرفه، و باید به همه برسد همه بتوانند زندگی کنند در این چند دههای که در عالم طبیعت هستند و بعد وارد عوالم بعد میشوند آیا اسلام را، فقه را، اقتصاد را طوری میفهمیم که با این نگاه مترفانه و مسرفانه غیر قابل جمع باشد یا نه با این هم قابل جمع است؟ و اینطوری تعریف میکنید! خب این اثر دارد بسیاری از آیات قرآن و بسیاری از احادیث پیامبر اکرم(ص) اینها را نمیپذیرد ولی شما میتوانید تظاهر به فقاهت یا تظاهر به اقتصاددانی و توسعه و روشنفکری بکنید و در عین حال بگویی هم دین و هم رفاهپرستی به آن معنای خاص. هم دین و هم اسراف و اتراف. اصلاً آیا قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) اجازه میدهد اشخاص در اموالِ حتی خودشان به هر صورتی ولو با اسراف و تبذیر تصرف بکنند؟ یا این تصرف، هم از کجا آوردهای؟ هم کجا مصرف میکنی؟ یعنی هم در مقام تولید ثروت و هم توزیع ثروت هم مصرف ثروت؟ خب ببینیم پیامبر اکرم(ص) چه گفتند؟ خدای متعال از طریق ایشان چه فرمانهایی داده است؟ آیا میشود بگوییم که ما یک جامعه دینی داریم اما در عین حال بخش مهمی، میلیونها میلیون نفر فقیر باشند و نیازهای اولیه زندگیشان را ندارند یا کم دارند خانوادههای گرفتار داریم که مسائل اولیه زندگی گاهی فلج هستند حداقل چند میلیون ما خانوادههایی زیر خط مطلق داریم همه جای دنیا هست ولی اینجا نباید باشد. ما چطوری میتوانیم بگوییم ما اسلامی، مذهبی، مسلمان هستیم در عین حال اینها را بپذیریم و تحمل کنیم و یا بگوییم خوب نیست بد است اما بالاخره هست! آیا اسلام اجازه میدهد که ما در برابر این مشکلات و محرومیتها بیتفاوت باشیم در عین حال ما مسلمانیم. خب این روایاتی که از پیامبر اکرم(ص) رسیده است که اگر کسی صبح کند و اهتمام به گرفتاری مردم نداشته باشد فقرشان، گرفتاریهایشان، اصلاً فرمود «لیس بمسلم» مسلمان نیستی. حالا بعضیها میگویند نه آقا اینها مجازگویی است، تشبیه است، استعاره است، مثلاً مسلمان نیستی. بین فقه و اخلاق هم تفکیک میکنند، فقهی مسلمانی اخلاقاً نیستی! آن مستحب است واجب نیست و از این قبیل. وقتی میخواهیم آیات قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم(ص) و سیره امام حسن(ع) و امام رضا(ع) و اهل بیت(ع) را تحریف کنیم و تضییع کنیم این حرفها را میزنیم. آیا نوع منطق مدیریت اقتصادی در قانونگذاری و دستگاه قضایی، در دولت و قوه مجریه و در رسانه به نحوی باشد که اصالت زر و سیم و توجه اصلی به آن باشد به تعبیری که در روایات پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) آمده است فرمود که یک وقتی بعضی از شما مسلمانها هستید که ظاهراً حج هم میآیید نماز هم میخوانید اما «یعبدون درهم و دینار» دراهم و دنانیر؛ یعنی در واقع طلا و نقره را دارید عبادت میکنید. میشود هم مسلمان باشیم هم خداپرست باشیم و هم پرستش طلا و نقره، دلار و سکه داشته باشیم؟ حقوق شرعی که پیامبر اکرم(ص) به صراحت در اموال اغنیاء و مرفهین قرار دادند که باید بپردازید آن چه مقدار است؟ یک حداقلی حتماً دارد که همان را هم خیلیها نمیدهند اما آن حداقل را در روایات داریم که به آن هم نباید اکتفا کرد تا وقتی که کسانی گرفتاری و مشکلات دارند خب ما چقدر روایت داریم از پیامبر اکرم(ص) و از اهل بیت(ع) که به ظواهر بعضی از احکام خاص کمضرر و راحت تأکید کردن و بیتوجهی به مسئله فقر و محرومیت و تبعیض و فساد اقتصادی، بیتفاوتی به عدالت اجتماعی و اقتصادی و عدالت قضایی، ماحصل این یک جامعه اسلامی و سالم نیست. صحبت از هزاران حدیث است. صحبت از صدها آیه قرآن است حالا اگر این روایات و آیات پیش چشمها آمد و برجسته شد معنی اینها این است که این آیات و روایات کمونیستی است. خب روایاتی ذکر و یادآوری میشود که اگر میخواهید احکام خداوند و شریعت زنده باشد باید نسبت شریعت با عدالت را روشن کنید نمیتوانید اجازه بدهید ظلم و بیعدالتی ادامه پیدا کند حالا چه برسد به این که خودتان هم آلوده باشید و در عین حال بگویید احکام الهی احکام شرع دارد اجرا میشود. خب در رأس احکام شرع، اقامه قسط است. یا یکی از مهمترین آنها همین «یقوم الناس بالقسط» است. قسط و عدالت، مبارزه با ظلم و جور، مبارزه با فساد، فساد اخلاقی، فساد اقتصادی، فساد مدیریتی، فساد سیاسی، اینها احکام شرع و احکام خدا نیست؟ وقتی پیامبر اکرم(ص) میفرماید حیات و زندگی احکام شریعت و احکامالله بدون اجرای عدالت و بدون اجرای احکام، احکام مردهاند. «حیات الاحکام» در برابرش «ممات الاحکام» است یعنی اگر عدالت را اجرا کردی به همان اندازه احکام در جامعه زنده میشوند و میمانند نکردی هر چه هم ادای شرعی و احکام شرع دربیاوری اجرا نمیشود. ما چقدر از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و از امام رضا(ع) و امام حسن(ع) روایت داریم در دعوت به زهد و سادهزیستی، در خلط با فقرا و محرومین، در بریدن از اشراف و اغنیاء و مستکبرین اقتصادی، و این که کنار فقرا و مستضعفین باشید و مدام نگران حقوق آنها باشید نگذارید حقوق آنها پایمال شود. امیرالمؤمنین(ع) خلیفه مسلمین است ما تنها خلیفه و حاکمی که میگوییم هم منصوب الهی است و هم معصوم است و به اندازه 4 سال و خوردهای به اندازه یک دوره ریاست جمهوری حکومت کرده و تا ابد هم این پرچم عدالت به نام او بالا رفته و ثبت شد، این همه خدمت به محرومین کرده، در عین حال میگوید من چطور شب آرام بخوابم در عین حال که احتمال میدهم گوشه سرزمین ما امشب یک خانواده نکند گرسنه باشند و خوابشان نبرد، آن هم نمیگوید خبر دارم بلکه میگوید احتمال آن هم نمیگذارد من شب بخوابم! چطور مردم مشکلات داشته باشند «لااشارکهم فی مکاره الدهر» و من در مشکلات زندگی با اینها مشارکت نکنم؟ چطور میتوانم شب راحت بخوابم. خب این میشود حکومت اسلامی و حکومت دینی. این میشود حکومت شرعی. این کسانی که میگویند فقر یک عدهای فقر شما مشیّت الهی است قضا و قدر است، رفاه و ثروت میلیاردی که ما داریم قسمت ما این است قسمت شما این است! ما این را مکرر از افراد شنیدیم خب ما دستکم دو آیه قرآن صریح داریم حداقل دو آیه صریح که الآن در ذهن من هست که البته بیش از این است، که این افراد را قرآن صریح تکفیر میکند و میگوید اینها کافرند! به آنها میگویند به محرومین کمک کنید میگویند خدا اگر خودش میخواست میداد مگر خدا رزّاق و رازق نیست خدا خواسته به ما این را داده به آنها هم آن را داده! خب این قسمت الهی است. خب آیه کریمه میفرماید اینها کافر و ملحدند. اینها واقعاً خدا و آخرت را قبول ندارند. ادا و تظاهر مذهبی میکنند. اینهایی که میگویند فقر و محرومیت کسانی که بطور کلی حالا بطور جزئی فیالجمله بحث دیگری است اما فقر بالجمله و بطور کلی حتماً تقدیر لایتغیّر الهی است و آن وقت با بسیاری از این آیات قرآن، با سنّت پیامبر(ص) که میفرماید اینها تقدیر حتمی الهی نیست و اینها ظلم اجتماعی است. اینها تقدیر حتمی خداوند نیست به شما ظلم شده است منتهی ظالم شما خداوند نیست. ظالم خودتان هستید، آن مرفهین بیدرد و اشراف شما هستند اغنیاء هستند یا مدیرانی هستند که میتوانند با اینها مبارزه کنند و توجیه میکنند و نمیکنند و یا خودشان آلوده به اشرافیگری میشوند. پیامبر اکرم(ص) صریح میفرمایند که به ظواهر بعضی از احکام شرع تأکید کردن و نگران این محرومیتها و ظلمها چه در حوزه قضاوت، اقتصاد، مدیریت، نبودن مفید به حال جامعه و دینداری مردم نیست مفید به حال آن نیست. فکر نکنید اگر چشم و گوش مردم را پر از ظواهر شعائر دینی و مذهبی کردید ولی نسبت به این مظالم و مفاسد خونسرد بودید و از کنار آن عبور کردید بالاخره عیبی ندارد پیامبر اکرم(ص) میفرماید ترویج نشد. ادای مذهب است. مذهب برای این است که ما جامعه را اصلاح کند، دین برای اصلاح است نه برای توجیه. فرض کنید حضرت امیر(ع) – چرا فرض کنید واقعاً همین است – حضرت امیر(ع) فرمودند که علماء و در رأس آنها علمای دین، کسانی که از دین با مردم در سراسر جوامع بشری حرف میزنند اگر در برابر کذّة ظالمین، یعنی سیری و برخورداری بیحساب و کتاب مستکبرین و مرفهین بیدرد در جامعه و ثقب مظلومین یعنی محرومیتهای بیحساب مستضعفین و فقرا و محرومین، فرمود هرکس نسبت به اینها بیتفاوت باشد و شب خوابش ببرد و در فقه و تفقّه خود به اینها توجه نکند، آن مدیری که در مدیریتش به اینها توجه نکند، آن قاضیای که در قضاوت خود به اینها توجه نکند خب حضرت امیر(ع) فرمود شما خیانت کردید این میثاق الهی بوده است. خداوند از شما پیمان گرفته، و نمیتوانیم به آنها بیتفاوت باشیم و بگوییم ما عالم و دانشمند و روشنفکر هستیم ما مسئول حکومت هستیم. چقدر ما روایات داریم از پیامبر و از اهل بیت(ع) که مسئولان جامعه اسلامی و همینطور علمای دین و مدیران و مأمورانشان به لحاظ وضع اقتصاد و معیشت زندگیشان اینها باید زیر متوسط جامعه باشند حالا حضرت امیر(ع) که میگوید در حدّ فقرا و ضعفاء باید زندگی کنند. در مورد ائمه و رهبران جامعه دینی. اما حالا به ما تخفیف دادند و گفتند در حد عرف و عموم مردم، نمیشود بگوییم جامعه یا حکومت دینی و اسلامی هستیم و بعد چه به اسم دین و روحانیت و چه به اسم حکومت و از این قبیل، خودشان، بستگانشان، آدمهایشان، انواع و اقسام این رانتها و امکانات استفاده و سوء استفاده بکنند. روایت از حضرت علیبنموسیالرضا(ع) هست راجع به این که دینداری به ترویج مناسک در ظاهر و پر کردن چشم مردم نیست. نوع هزینههایی که برای مؤسسات دینی و تبلیغات دینی خرج میکنید از کجا آوردید چقدر خرج میکنید، اشرافیگری مذهبی را توجیه کردن، اینها خلاف سنت و روایات امام رضا(ع) است. اصلاً این که میشود یک جایی مفاسد اقتصادی و مالی و ظلم و بیعدالتی میبینی، میفهمی ولی بعد میگویی نمیشود بعداً! خود همین در روایات پیامبر و اهل بیت(ع) یک حرام قطعی است. آن چیزی که از آن تعبیر میشود به وادادگی، امروز و فردا کردن، سهلانگاری، به تعبیر روایات تراخیه، حالا فردا و پس فردا بالاخره درست میشود! فرمودند حرام است. خب اگر کسی این آیات و روایات را خواند و بر اساس اینها فتوا داد این کمونیست میشود؟ چطور کار در جامعه توزیع بشود؟ هر خانواده و هر شخصی چقدر باید زحمت بکشی بکنند و چقدر حق دارند استراحت کنند، آیا خانوادههای اقلیتی هیچ کار نکنند و دائم در حال استراحت و تفریح باشند و یک بخشی از خانوادهها مدام کار کنند و امکان استراحت نداشته باشند این نوع توزیع کار، جدا از توزیع ثروت و توزیع بهداشت، توزیع امنیت، توزیع تفریحات سالم، اینها را میشود به اسلام و به پیامبر اکرم(ص) نسبت داد؟ اگر آیات و روایاتی را در این باب آوردیم و مورد بحث قرار دادیم این معنیاش این است که اینها چپزدگی است؟ این که گردش مال و امکانات در جامعه اسلامی باید چطور باشد؟ این که آیات صریح قرآن است و روایت است که «دولة بین الاغنیاء» پول و سرمایه و امکانات مدام بین اغنیاء دست به دست شود! تداول بین اغنیاء! به همدیگر پاس بدهند و به اکثریت و بخصوص به طبقات محروم چیزی نرسد! خب این که در قرآن کریم و در سنت پیامبر اکرم(ص) و در روایات امام حسن(ع) و امام رضا(ع)، حرام قطعی است. چطوری میشود ما نسبت به اینها بیدرد و بیتوجه باشیم و توجیه علمی و روشنفکری بکنیم و توجیه فقهی و مقدسمآبی بکنیم و هر کس این آیات و روایات را بگوید، بگوید اینها آیات و روایات کمونیستی است. قرآن که میفرماید «إنما المؤمنون الاخوه» این اخوّت و برادری یعنی چه؟ فقط این است که به همدیگر لبخند بزنیم و فوقش یک برادر و خواهری هم بگوییم؟ این برادری هیچ اثری در این که وضع زندگیمان چطور باشد و این برادران و خواهران ما، همه برادر و خواهریم، کلاه خواهر و برادرهای خودمان را داریم برمیداریم و نسبت به مشکلات و محرومیتهای خانوادههای برادران و خواهران خودمان ما بیتفاوتیم. من که کلاه تو را در بازار برمیدارم لقمه را دارم از دهان تو، همسر و فرزندان تو که برادران و خواهران من هستند میقاپم که خودم بخورم. اینها با نگاه دینی قابل جمع است؟ ما چقدر روایات داریم در باب این که فقر و فساد و تبعیض این سهتا با هم گره خوردند هر جا یکی از اینها باشد آن دوتای دیگر هم هست و میآید. چقدر آیات و روایات در مذمّت تکاثر آمده است؟ «الهایکم التکاثر» شما دائم غرق شدید و شما در هر چیزی گیج تکاثر و زیادهطلبی هستید. تکاثر همان چیزی است که به آن اخلاق سرمایهداری میگویند. حالا آن تعبیر را به کار نبر، بگو تکاثر! خداوند هم کمونیست بوده که میگوید تکاثر و فساد و انحطاط در جامعه بشری اینها با همدیگر توأمان هستند. میتوانیم عدالت قضایی را از عدالت اقتصادی جدا کنیم و عدالت در رسانه و عدالت در آزادی بیان و از این قبیل را؟ نه همه اینها به هم مربوط هستند. آزادی بیان یعنی حق و بلکه تکلیف امر به معروف و نهی از منکر که اهمّ واجبات است. ما میتوانیم بگوییم ما احکام مالی و اقتصادی اسلام، لزوماً ضد فقر نیست و میتوانیم بگوییم ما احکام مالی اسلام و فقه اقتصادی را اجرا کنیم و در عین حال میلیونها نفر هم فقیر باشند، اینها میشود یا نمیشود؟ خب این دو نوع رویکرد به قرآن و سنت است و این رویکرد باید تابع متد رویکرد باشد. احادیثی از امام حسن مجتبی(ع) و از امام علیبنموسی الرضا(ع) هست که دیگر فرصت نیست من به همه آنها در اینجا اشاره کنم که اینها احکام شرع و عدالت اقتصادی و قضایی و... همه اینها به هم مربوط هستند و اسلام با فاصلهها و شکاف طبقاتی و غناء افراطی یک اقلیتی و گرفتاری افراطی بخشهایی از جامعه کاملاً مخالف است. پیامبر اکرم(ص) میفرماید خدای متعال فرمان داده است «إن الله یأمر بالعدل و الاحسان» خب پیامبر(ص) پیام خدا را به ما رسانده است که الله، خداوند فرمان میدهد به عدالت و احسان امر میکند، عدالت را اجرا کنید و هر روز بهتر، احسان یعنی حتی از عدالت هم بهتر و فراتر، به عدالت هم اکتفا نکنید.
هشتگهای موضوعی